بله دیگهههههههههههههههههههههههههههه
دیدم هیچ سر و صدایی از آتاناز نیست فهمیدم که بازم یه شیطونی دیگه ولی اصلا به فکرمم نمی رسید که رفته باشه رو میز کامپیوتر. با شجاعت تمام از صندلی رفته بود بالا و با کیبورد کامپیوتر بازی می کرد .از ترس بدنم می لرزید ...
نویسنده :
مامان
20:28
دختر شیطونم انقدر از این کارش خوشحال بود که...............
وای خدای من نمی دونین وقتی آتاناز رو تو این صحنه دیدم بدنم از ترس داشت می لرزید
بدون عنوان
بدون عنوان
آتاناز سوار بر تخت سلطنت
بدون عنوان
سلام دخترم تا امروز6 تادندون داری . الهی که من فدات بشم بد جوری هم سرما خوردی اصلا حوصله نداری. راستی پریروز رفته بودیم تبریز. بابا برات 3 تا بلوز زمستونی با یه پالتو خوشگل خریده .خیلی بهت می یان .مبارکت باشن
نویسنده :
مامان
13:29