آتاناز قیزیم

...

...

چند روزی بود که رفته بودیم تبریز.خیلی هوا سرد بود . مامانی نتونستیم تو رو ببریم بیرون .بابایی برات لباس های خوشگل و نازی   خرید .  دست بابایی درد نکنه که اینقدر به فکر من و تو هست و برا مون زحمت می کشه   ...

این عکس رو تو خونه آتا جون گرفتیم آتاناز آتا و آنا جونش رو یه عالمه دوست داره  وقتی می خوایم بریم پایین خوشحاله ولی وقتی می خواییم بریم خونمون جیغ و داد و گریه که یعنی نمی خواد بری خونه البته اونا هم آتاناز رو خیلی دوست دارن. خوب آخه قین قیلی قیز ما خیلی مهربون و نازه و در کل با همه زود گرم می گیره. زیاد گریه نمی کنه و زیاد می خنده و در کل آرومه و مهربون ...

...

...

    ...

...

خان دایی جان خان دایی جان      نی نای نی نای نی نای نای خان دایی جون منه            خوشگل و مو مشکیه   ...

  چقدر هم حرفه ای فرمان ماشین رو دستش گرفته.قربون 2 تا دندونت برم مامانی ...